خط ماشه در Grrip Andrews

ساخت وبلاگ

بنی اندروز در حال صحبت با یک نوار آبی در یک نوار آرام در حاشیه منطقه Soho منهتن است. یک دست برای تأکید هوا را به هم می زند و شما متوجه قدرت برازنده آن می شوید. صدا غنی و ملودیک است ، لمس جنوب ، کلیپ قطعی به موزائیک هوازی کلمات که هرگز به نظر نمی رسد نیاز به مکث برای نفس بکشد. بنی اندروز در مورد هنر خود صحبت می کند.

با نگاهی به لیوان دست نخورده شراب سفید ، انگار که یک توپ کریستالی است ، اندروز-که بسیار جوان تر از پنجاه و هفت سال او به نظر می رسد-به نقش خود به عنوان یک هنرمند سیاه می پردازد: "من نمی خواهم یک نشانه باشم اما توسطهمان نشانه " - شنونده بازی مداوم را روی کلماتی که توسط بلندگو آرام به دست می آید تشخیص می دهد." من نمی خواهم آنچه را که هستم انکار کنم. من برای هنرمندان سیاه بسیار سخت می جنگم. من می خواهم بتوانم هر آنچه هستم باشم. جامعه آماده پذیرش آن نیست. به همین دلیل من می جنگم. "

این گفتگو به اقامتگاه اخیر ایتالیایی خود ، که توسط یک کمک هزینه بنیاد راکفلر دامن زده است ، تغییر می کند تا به کار خود در یک سریال پرتره که این هنرمند دو ماه قبل از آن صحبت کرده بود ، ادامه دهد. در عرض چند دقیقه ، منظره بیوگرافی او شکل می گیرد و سیاست های سیاست را به زیبایی شناسی می رساند. قبل از اینکه آخرین جمله وارد شود ، او در زمین جدید قرار دارد و به سرعت در حال حرکت به سمت ضخامت منتقدان هنری و مجلات است که باعث بی توجهی خوش خیم می شود.

سرانجام ، شما ناامید کننده او را درک می کنید ، وقتی می گوید ، "این بیشترین چیزی را برای من به عنوان یک فرد پیچیده آزار می دهد. تایپ کردن به عنوان منطقه ای یا بازنمایی یا جنوبی یا سیاه بسیار ساده تر است. "پیشینه اندروز مانند رمان خوانده می شود و در واقع ، برادر کوچکترش ، رمان نویس ریموند اندروز ، در دوران کودکی خود در جورجیا روستایی به طور گسترده نوشت. سه نفر از رمان های تحسین برانگیز وی ، Appalachee Red ، Rosiebelle Le Wildcat Tennessee و Baby Leets توسط برادر بزرگترش نشان داده شده است.

پرتره جورج اندروز ، 1986 ، 84 50 50 اینچ ، مجموعه این هنرمند

برای مبتدیان ، والدین اندروز Sharecroppers بودند و یک خانواده بزرگ را در یک شکوه و شکوه بزرگ کردند. این هنرمند شروع به ترسیم قهرمانان جوانی ، عمدتا کابوی ها از صفحه نقره کرد. از نژاد مختلط ، در حال رشد ضعیف در جنوب جدا شده ، او آموزش رسمی کمی دریافت کرد. ریموند ، در نوشتن مقدمه کاتالوگ برای نمایش برادرش در موزه هنر ممفیس بروکس در سال 1986 ، به سبک نثر فوق العاده خود جلب کرد: "مامان همیشه دعا می کرد که بنی بزرگ شود تا یک هنرمند نقاشی باشد نه یک هنرمند" ریختن "، دیگریاستعداد او ، توانایی پنج سالگی برای ریختن آب به طور قابل ملاحظه ای از بطری به بطری بدون ریختن قطره ، علامت یک ماهر. این ، مادر ادعا کرد ، بنی از طرف بابا در خانواده ای که گفته می شود یک خط طولانی از ریرهای کامل را دراز کرده است. "

جنگ بین خوب و شر یک موضوع مکرر در کار اندروز است ، اما وقتی جنگ کره ای او را از ریشه های سرنوشت او و ریشه های جنوبی پاره کرد ، به دعاهای مادرش پاسخ داده شد. پس از یک نیروی هوایی ، وی در تابستان سال 1954 به خانه بازگشت و آماده استفاده از G. I. صورتحسابهمانطور که Providence (یا دعاهای ویولا) آن را به وجود آورد ، هیچ مدرسه هنری در جورجیا وجود نداشت که سیاهپوستان را بپذیرد و دولت بلیط قطار مسافرتی دور بیست و چهار ساله جنگ را به شیکاگو داد تا بتواند در این هنر ثبت نام کندموسسهجدایی اندروز را از جورجیا به بیرون شلیک کرده بود و چهار سال دیگر او را به یک هنرمند استوایی تبدیل کرده بود ، که برای یک ضرب و شتم در شهر نیویورک آماده بود.

اما انتقال پیچیده از Boy Country به Air Corpsman به Art Student یک یکپارچه نبود. اندروز کلوپ های بلوز شیکاگو را در آغوش گرفت و در معماری آن شهر خوب نوشید. اما او همچنین در خانه با گروه کوچکی از مردان سیاه پوست - سجده های مؤسسه هنری شیکاگو - که در حال پاک کردن نشت های تورپنتین و مواردی از دانشجویان بود ، احساس کرد. سرایداران در حالت استراحت (نشان داده نشده است) ، که در سال 1957 نقاشی شده است ، اولین اثر بالغ وی با استفاده از تکنیک های کولاژ است. همانطور که اندروز به آن می گوید ، سرایدرها در اتاق مردان زیرزمین آویزان شدند و ویسکی را از بطری صحبت می کردند و می ریختند.

پرتره ری جانسون ، 1986 ، 72 50 50 اینچ ، مجموعه این هنرمند

آنها دائماً در حال بلند شدن و از بین بردن آشفتگی های ما بودند. سپس آنها به جان و نشستن می روند. "این هنرمند را به یاد می آورد که او بوم سی ساله را در برابر یک کار جدیدتر در استودیوی بسته بندی شده خود تکیه می دهد. این ترکیب به سمت شما می پرید. این یک پرتره بیانگر با حرکت است. واژگان استعاری او با تکه های جمع شده حوله های کاغذی خرد شده و بافت های توالت که روی بوم اعمال می شود ، پدیدار شد. این شکل به طور همزمان روی یک مدفوع و پیراهن کار آستین آبی قرار دارد که به آرنج می چرخد ، یک خط لوله لوله کشی که در امتداد کف پشت سر او قرار دارد و سپس-باام!-مرد بلند است و به فاجعه بعدی می رود. شما می توانید تأثیر نقاش انگلیسی فرانسیس بیکن را ببینید و در واقع ، بیکن قهرمان آن نسل بود. با این حال ، عناصر کولاژ دستگاه اندروز است و کیفیت انتزاعی آنها به وی اجازه می دهد تا "صیقل دادن اپل" را از دست بدهد ، اصطلاح خود را برای واقع گرایی با دقت تزئین کرد.

تصویری از اندروز ، حدود وجود دارد. در سال 1958 ، در پشت بام خانه آپارتمان سمت پایین خود نشسته بود ، علی رغم ژاکت پرواز چرمی ، به نظر می رسد. زمان سختی برای بزرگ کردن خانواده در محله ای بود که هنوز هم از تقاضای تقاضا برخوردار است. این چهار سال طولانی قبل از اولین نمایشگاه انفرادی او در نیویورک سیتی خواهد بود ، اما می توانید با تمرکز روی چهره مرد جوان بگویید که او برای نبرد آماده است. امروز ، این هنرمند در مجموعه موزه های اصلی ، از موزه هیرشورن در واشنگتن دی سی ، گرفته تا برج های دوقلوی فرهنگ خود در نیویورک ، موزه هنرهای مدرن و موزه هنر متروپولیتن به نمایش گذاشته شده است. برنامه نمایشگاه وی برای سال 1988 مجدداً نقشه ای را برای ردیابی نمایش ها در میشیگان ، نیویورک ، اوهایو ، آتلانتا ، واشنگتن ، دی سی و سرانجام ، در پایان سال سال ، یک نمایش انفرادی در موزه استودیو هارلم قرار می دهد. اما وقتی به اولین نمایشگاه او در نیویورک سیتی (در گالری انجمن در سال 1962) از طریق چشمان منتقدان مجله نگاه می کنید ، می بینید که این کار باعث ناراحتی می شود. در هر صورت ، پذیرایی مبهم بود. این هنرمند توضیح می دهد: "من همیشه برای همه یک مبهم بوده ام."یک علامت سربار در حروف بزرگ ، سکوت و زیر آن ، در نوع کوچکتر ، توضیح نبوغ در محل کار را جلب می کند. علیرغم هشدار ، پایدار شاخهای کامیون از خیابان زیر استودیو را مورد حمله قرار می دهد.

گوتیک آمریکایی ، 1971 ، 60 50 50 اینچ ، مجموعه موزه هنر متروپولیتن

او می‌گوید استفاده مداوم اندروز از کولاژ همیشه منتقدان و هنرمندان دیگر را آزار می‌دهد، آنها احساس می‌کردند که یا «وصله‌ها چیزهای فیگوراتیو را به هم ریخته یا از طرف دیگر، من بیش از حد از فیگوراتیو استفاده کرده‌ام». دیدن در تولید مثل غیرممکن است، اما اندروز به ندرت با بوم و رنگ برهنه راضی است. او می‌خواهد بخشی از دنیای واقعی را تزریق کند، بنابراین پرتره اخیر او Despair (نشان داده نشده) دارای نوارهای بریده‌شده از شلوار جین آبی رنگ و رو رفته است که به پاهای مرد جوان چسبیده است و همچنین تکه‌هایی از یک پیراهن نخی که بر روی شانه‌های او قرار گرفته است. تنش بین پس‌زمینه حداقلی و کفش‌های کتانی بومی با بافت خشن که به نظر می‌رسد با خشم بی‌صدا به سمت بیننده می‌رود بالا می‌رود. شکل مرد جوان، خمیده با سر فرو رفته در دستانش، دید کابوس‌آمیز هنرمند از جوانی است که به مشتقات کوکائین معروف به کراک قلاب شده است. دستان جوان گره می شود و به نظر می رسد که ناامیدانه روی جعبه ای که روی آن نشسته چسبیده است. همچنین ممکن است با دینامیت پر شود.

اندروز در پرتره‌ای از دوست عزیزش، آلیس نیل فقید، او را بزرگ‌تر از زندگی به تصویر می‌کشد - یک شیر شیر کلاه خز، با لباس سیاه واعظی. یک دست عصای غرغور شده را می گیرد در حالی که دست دیگر روی پاهای او قرار می گیرد و جلد کاتالوگ براق را که پرتره نیل از نوه اش را نشان می دهد نوازش می دهد. صورت و دست‌های او چین‌های بوم کولاژ شده‌ای است که به این اثر نوعی کوبیسم درهم و برهم می‌دهد، فقط به اندازه‌ای تسکین می‌دهد که عینک طلایی روی بینی رومی‌اش قرار بگیرد.

مجموعه پرتره نه تنها دوستان هنرمندی مانند وینسنت اسمیت و ری جانسون، بلکه مادر و پدر خودش، ویولا و جورج اندروز را در بر می گیرد. پرتره ویولا اندروز زنی مومن را در سایه های سیاه و سفید ویسلر به تصویر می کشد. لباس غم انگیز او با الگوهای کاغذ دیواری گلدار و گلدان گل های تازه غوطه ور در نور خورشید جورجیا جبران می شود. کتاب مقدس روی دامان او باز است و شما می دانید که زن می تواند این قطعه را از روی قلب بخواند.

پرتره آلیس نیل، 1985، 85 در 54 اینچ، مجموعه هنرمند

در تضاد خیره کننده، شکل پرتره جورج اندروز گشاد است و روی یک صندلی بازویی راحت پخش شده است، سیگاری از یک دست آویزان است و قوطی آبجو در دست دیگر. آقای اندروز توسط دیواری از خلاقیت های هنری خود احاطه شده است: ماهی های مجسمه سازی شده و نقاشی شده، گل ها، حیات وحش، و سایر اشکال ارگانیک با رنگ های درخشان.

جای تعجب نیست-اما فقط پس از شنیدن گوش خود با حداکثر اندروز ، "برای من ، خالص ترین هنر ایده است ، و مهم نیست که شما چه چیزی را انتخاب می کنید ، رسانه دست دوم می شود". در پرتره دوچامپ. اگرچه اندروز هرگز با مرد ایده آل در قرن بیستم روبرو نشد ، دوچامپ دوباره و دوباره در گفتگو مطرح می شود ، زیرا این هنرمند در تلاش است تا حساسیت خود را تعریف کند. پس زمینه سفید که اکنون آشنا است ، دوچامپ را که فقط با یک چشم به ما می درخشد. او در کنار یک میز ساده نشسته است ، اما به جای یک کاسه میوه از نماد مجسمه سازی گلدان گلدان گلدان از سال 1913 ، عنصر زندگی را فرض می کند. اندروز در اینجا از مجوز هنری استفاده می کند که یک جدول برای مدفوع "آماده" دوچامپ را جایگزین می کند. یک درخشش بدبخت ، چشمان هنری را متحرک می کند ، زیرا او زمین خطرناک را می چرخاند و برخی از اسطوره های واقع گرایانه را تغییر می دهد."من همیشه به صورت نمایندگی کار کرده ام ، اما به همان اندازه که از واقع گرایان دریافت کرده ام ، از آثار هنرمندان انتزاعی بدست آمده ام. در واقع ، امروز متوجه می شوم که بیشتر از آنچه که توسط هنرمندان واقع گرایانه یا بازنمایی هستم تحت تأثیر انتزاع قرار گرفته ام. من از نگاه کردن به یک زندگی هنوز سیب توسط سزان لذت می برم تا یک جایزه دار توسط جورج بلوز که از رینگ بیرون می رود.

اندروز ادامه می دهد: "مشکل اصلی من با بسیاری از هنرمندان واقع گرایانه ،" عدم ایده آنها است. من فکر می کنم بسیاری از هنرمندان واقع بینانه برای انجام کار خود به موضوع خود حساب می کنند. آنها همچنین به نظر می رسد که آنها در ایجاد تصاویر واقع بینانه گم می شوند و از بیان جوهر آنچه که نمایندگی می کنند ، از دست می دهند. "با این سخنان خاردار ، اندروز داوطلب می شود که دو هنرمند مورد علاقه وی Franz Kline و Jan Vermeer هستند. اندروز با پیش بینی سوال بعدی با لبخند گسترده ، می گوید: "برای من ، ورمیر خیلی بیشتر از آنچه بصری می بینید بیان می کند."

Potrait of Duchamp ، 1985 ، 52 36 36 اینچ ، مجموعه این هنرمند

Kline ، Vermeer ، Duchamp و Picasso فریادی دور از اردوگاه واقع گرایانه اجتماعی اندروز است که معمولاً با آن مشخص می شود. بخشی از مبهم وی ناشی از فعالیت سیاسی وی و برس رنگ و مروارید طنزآمیز است. در اواسط دهه 1960 و اوایل دهه 1970 ، وی از علت هنرمندان سیاهپوست که از موزه ها و مجلات هنری شهر نیویورک محروم شده بودند ، قهرمان شد و با آشکار بودن وی دشمن کرد. بهترین اعتراض شناخته شده علیه موزه هنر ویتنی در سال 1976 به دلیل اجرای "300 سال هنر آمریکایی" ، از مجموعه خصوصی جان دی راکفلر سوم بود. چنگال اندرو ساده بود: هیچ سیاه پوستی نماینده و فقط یک زن هنرمند وجود نداشت. اندروز شوخی می کند که او به زودی در هیچ نمایش موزه ویتنی نخواهد بود.

در حال حرکت از استودیوی خود برای مطالعه بیشتر در زیر شیروانی اندروز برای دیدن اسلایدها بر روی یک مشاجره روشن است. در حالی که او برای مجموعه خاصی به مجموعه خاصی می پردازد ، من قفسه های کتاب شلوغ را که دارای حجم ضخیم است ، از جمله مجموعه ای از چرمی با عنوان گالری از نقاشان مشهور ، کمرنگ می کنم (همانطور که معلوم شد ، من هیچ یک از نام ها را تشخیص ندادم)بشر

پنج Rolodexes در صدر میز کبوتر خود قرار گرفت و به نقش های دیگر این هنرمند به عنوان سخنران مدار سخنرانی و بوروکرات گاه به گاه اشاره کرد (وی برنامه هنرهای تجسمی اوقاف ملی هنرها را از سال 1982-84 اجرا کرد). در این زمان ، ورق های اسلاید پلاستیکی کف را بستند و با تعجب ، اندروز موضوع را تغییر می دهد تا از یک پروژه کتاب قریب الوقوع در مورد زندگی و هنر خود صحبت کند که توسط دانشگاه جورجیا پرس منتشر شود. لبخندی از چهره اش عبور می کند ، همانطور که می گوید ، "می دانید ، زندگی من پر از طنز است. وقتی از کره برگشتم نمی توانم در دانشگاه جورجیا شرکت کنم. حالا آنها می خواهند یک کتاب برای من انجام دهند. "

خبرهای فارکس...
ما را در سایت خبرهای فارکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شهره لرستانی بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1402 ساعت: 0:59